مرور سیستماتیک و متاآنالیز
تأثیر آگونیستهای پپتید مشابه گلوکاگون ۱ در درمان اختلالات خوردن
اختلالات خوردن (EDs) مسائل جدی بهداشتی عمومی هستند که با کاهش کیفیت زندگی، افزایش استفاده از خدمات بهداشتی و نرخهای بالای بیماریهای همراه روانی همراه هستند. در میان اختلالات خوردن، اختلال پرخوری (BED) و بولیمیا نوروزا (BN) همچنین با چاقی و شرایط مرتبط مانند دیابت نوع ۲ و بیماریهای قلبی-عروقی مرتبط هستند.
اختلال پرخوری همچنین شایعترین اختلال خوردن است که آن را بهعنوان یک نگرانی مهم برجسته میکند. اختلال پرخوری با اپیزودهایی از مصرف مقادیر زیاد غذا همراه است که معمولاً با احساس از دست دادن کنترل، گناه و پریشانی همراه میشود. این اختلال اغلب با عوامل روانی مانند افسردگی و اضطراب مرتبط است. علیرغم تأثیر قابل توجه اختلالات خوردن بر سلامت عمومی، درمانهای پزشکی مؤثر کمی در دسترس هستند. لیزدکسامفتامین (LDX) و توپیرامات بهطور محدود بهعنوان درمانهای اختلال پرخوری به کار رفتهاند. با این حال، اثربخشی این درمانها محدود به عوارض جانبی قابل توجه است. اخیراً، آنالوگهای پپتید مشابه گلوکاگون-۱ (GLP-1) در هدف قرار دادن مسیرهای پاتوفیزیولوژیک دخیل در اختلال پرخوری امیدبخش نشان دادهاند.
آنالوگهای GLP-1 اثرات فارماکولوژیکی مفید مختلفی از خود نشان دادهاند که مهمترین آنها در مدیریت دیابت نوع ۲ است. این اثرات شامل تکثیر سلولهای β، افزایش ترشح انسولین، کاهش وزن، و عملکردهای وابسته به انسولین و گلوکاگونستاتیک وابسته به گلوکز است. با این حال، اثرات آنالوگهای GLP-1 فراتر از دیابت نوع ۲ است و طیف وسیعی از فواید فیزیولوژیکی از جمله نوروپروتکشن، بهبود عملکرد شناختی، فواید قلبی، کاهش فشار خون، سرکوب ترشح اسید، افزایش لیپولیز و تعدیل التهاب را ارائه میدهد.
GLP-1 نقش کلیدی در سیگنالدهی سیری مرکزی ایفا میکند و شناخته شده است که تخلیه معده را به تأخیر میاندازد، سیری را افزایش میدهد و در بیماران مبتلا به دیابت باعث کاهش وزن میشود. GLP-1، یک هورمون ضد اشتها، توسط سلولهای آندوکرینی رودهای در دستگاه گوارش و همچنین نورونهای پریپروگلوکاگون در مغز ترشح میشود که با هم اجزای محیطی و مرکزی سیستم GLP-1 را تشکیل میدهند. این سیستمها بهطور مستقل برای سرکوب اشتها از طریق مدارهای خاص روده-مغز عمل میکنند. در مطالعات روی جوندگان، گیرندههای GLP-1 در نواحی اصلی سیستم عصبی مرکزی که اشتها را تنظیم میکنند، حضور دارند. نشان داده شده است که آنالوگهای GLP-1 ترشح ناقلهای عصبی مرتبط با گرسنگی و پاداش در هیپوتالاموس و استریاتوم را تعدیل کرده و منجر به کاهش مصرف غذا میشوند. سیگنالدهی گیرندههای GLP-1 برای تنظیم رفتار تغذیهای هموستاتیک و کنترل غیرهموستاتیک پاداش غذایی ضروری است. مسیرهای عصبی دخیل در کاهش مصرف غذا توسط گیرندههای GLP-1 شامل مراکز تغذیهای در هیپوتالاموس و مغز خلفی، سیستم پاداش مزولیمبیک و برخی نواحی پیشمغزی از جمله قشر پیشانی میانه هستند.
چندین مطالعه فواید قابل توجه آنالوگهای GLP-1 را در مدیریت اختلالات خوردن و چاقی در زمینههای مختلف برجسته کردهاند. بهعنوان مثال، در افراد مبتلا به چاقی که تحت مداخلات کاهش وزن رفتاری قرار گرفته بودند، تجویز لیراگلوتاید منجر به کاهشهای چشمگیرتر در روانپریشی جهانی اختلالات خوردن، نگرانیهای شکلی و کاهش رژیم غذایی در مقایسه با افرادی شد که تنها مداخلات کاهش وزن رفتاری دریافت کرده بودند. این یافتهها و مکانیسمهای پاتوفیزیولوژیکی نشان میدهند که آنالوگهای GLP-1 بهعنوان یک رویکرد درمانی بالقوه برای مدیریت چاقی و اختلالات خوردن امیدبخش هستند.
با توجه به اهمیت شناسایی درمانهای جدید برای اختلال پرخوری و نتایج امیدوارکننده مرتبط با آگونیستهای گیرنده GLP-1، این مطالعهی سیستماتیک که در سال 2025 در ژورنال Eating and Weight Disorders - Studies on Anorexia, Bulimia and Obesity به چاپ رسیده است، اثرات این داروها بر اختلال پرخوری را بررسی کرده و تمرکز خاصی بر تأثیر آنها بر متغیرهای آنتروپومتریک دارد. افزایش آگاهی پزشکان از پتانسیل درمانی آنالوگهای GLP-1 میتواند استراتژیهای مدیریتی را برای بیماران مبتلا به اختلال پرخوری بهبود بخشد.یک جستجوی سیستماتیک در PubMed، Scopus، Web of Science و Cochrane Library، مطالعاتی را که اثرات آگونیستهای GLP-1 را در بیماران مبتلا به اختلال پرخوری تا تاریخ 8 نوامبر 2024 ارزیابی کردهاند، شناسایی و مطالعات مشاهدهای و کارآزماییهای بالینی که با معیارهای ورود مطابقت داشتند، تجزیه و تحلیل شدند.پنج مطالعه (۱۸۲ شرکتکننده) وارد این بررسی شدند. نتایج این مطالعه نشان داد که بیمارانی که آگونیستهای GLP-1 دریافت کردند، کاهش وزن بیشتری را در مقایسه با گروه کنترل تجربه کردند. آگونیستهای GLP-1 بهطور قابلتوجهی شاخص توده بدنی (BMI) و دور کمر را کاهش دادند. نمرات مقیاس پرخوری بهطور قابلتوجهی بهبود یافت، اگرچه ناهمگونی مشاهده شد.این مطالعه به نقش بالقوه آگونیستهای GLP-1 در مدیریت اختلال پرخوری تأکید میکند. با این حال، با توجه به دادههای محدود، بهویژه در مورد اختلالات خوردن غیر از اختلال پرخوری و اثرات بلندمدت این داروها، توصیه میشود که کارآزماییهای بالینی جامعتری برای ارزیابی تأثیر انواع مختلف آگونیستهای GLP-1 بر اختلالات خوردن مختلف در گروههای جمعیتی متنوع انجام شود.
ارسال نظر